یک حکایت ، یک داستان و یک انشا درمورد ضرب مثل بار کج به منزل نمی رسد.
داستان ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسد
یکی از شاهزادگانی که به سعدی شیرازی ارادت داشت، محرمانه از شاهزاده خانم خویش به وی شکایت کرد که همه ساله برای من سه قلوی دختر میآورد و از او علاج خواست. سعدی راهحلی نشان داد که شاهزاده خانم را سخت برآشفته ساخت و فرمان داد او را از شهر اخراج کنند.
شیخ بار سفر بست و زاد و توشه سفر را در یکتای خورجین و تای دیگر را خالی گذاشت. آنگاه خورجین را روی الاغ انداخت، ولی از هر طرف که خورجین را میانداخت، آن طرفی که پر بود، سنگینی میکرد و به زمین میافتاد. شاهزاده خانم که از پنجره قصر این ماجرا را مینگریست، به سعدی بانگ زد و گفت: بار کج به منزل نمیرسد.
چرا وسایلت را مساوی در هر دو طرف خورجین نمیگذاری تا تعادل برقرار شود و بارت به زمین نیفتد؟ سعدی گفت: از ترس شما؛ زیرا من هم جز آنچه شما گفتهاید، نگفتم ولی شما امر کردی مرا از شهر بیرون کنند.
حکایت بار کج به منزل نمی رسد
چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند یك هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاریخ امتحان اشتباه كرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم كه در راه برگشت لاستیك خودرومان پنچر شد و از آنجایی كه زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم كسی را گیر بیاوریم و از او كمك بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.»…..استاد فكری كرد و پذیرفت كه آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یك ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست كه شروع كنند… آنها به اولین مسأله نگاه كردند كه ۵ نمره داشت.
سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند… سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال ۹۵ امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال این بود: كدام لاستیك پنچر شده بود؟
انشا بار کج به منزل نمی رسد
اتفاقات زیادی هستند که همه آنها برای انسان یک عبرت است ؛به خصوص اتفاقاتی که پایه آن دروغ و دروغگویی است که برای هیچ انسانی عاقبت خوشی ندارد.
اگر انسان بتواند در سختی ها و آسانی ها کارهایی را که به نفع همه است ،انجام دهد و در کارهایش دروغ و فریب کاری نباشد بدون شک فرجام کارهایش سرافرازی است؛ولی اگر نتواند خود را کنترل کند و خطایی انجام دهد شاید باعث شود که آبرویش،ثروتش،اموالش وحتی تمام دارایی اش را از دست بدهد.اینگونه افراد هیج ارزش واعتباری دراجتماع ندارند.
سعی کنیم همیشه صادق باشیم و کارهایی انجام دهیم که پایه اش راستگویی باشد ،چرا که بار کج به منزل نمی رسد.